بازی و سرگرمی این وبلاگ هر هفته مطلب جدیدی داره. |
||||||||||||||||
* پيرمردي تنها در يکی از روستاهای آمريکا زندگي مي کرد . او مي خواست مزرعه سيب زميني اش را شخم بزند اما اين کار خيلي سختي بود. تنها پسرش بود که مي توانست به او کمک کند که او هم در زندان بود .
پيرمرد نامه اي براي پسرش نوشت و وضعيت را براي او توضيح داد : "پسرعزيزم من حال خوشي ندارم چون امسال نخواهم توانست سيب زميني بکارم . من نمي خواهم اين مزرعه را از دست بدهم، چون مادرت هميشه زمان کاشت محصول را دوست داشت. من براي کار مزرعه خيلي پير شده ام. اگر تو اينجا بودي تمام مشکلات من حل مي شد . من مي دانم که اگر تو اينجا بودي مزرعه را براي من شخم مي زدي. بقیه تو ادامه ی مطلب... ادامه مطلب ... تفاوت واکنش پسرها و دخترها در دیدن نمره پایان ترم: . . . بقیه ی جک ها و اس ام اس ها در ادامه ی مطلب... ادامه مطلب ... شش سال اول زندگی: - گریه نکن
- موقع رفتن به مدرسه دیر نکن
- ترقه بازی نکن
- با کامپیوتر بازی نکن
بقیه در ادامه ی مطلب... ادامه مطلب ... پیشاپیش عیدتان مبارک! به مناسبت عید من در ادامه ی مطلب بیش از 500 جک و ترول و ... براتون گذاشتم! پیشنهاد میکنم یه سری بزنید! در ضمن من 2 ساعت وقتمو گذاشتم این مطلبو جمع آوری کردم! شما هم 2 دقیقه وقتتونو بزارید و یک نظر بدید! ادامه مطلب ... غضنفر لب دریا همش داد میزد آفرین، ما شالا ....
بازی روح بیدار یه بازی ایرانی است. بازی باحالی است ولی خوبیش اینه که به زبانه فارسیه!! خلاصه داستان بازی: سالها قبل دریکی از شهرهای کشورمون زوجی درکنار یکدیگرهمراه با دو فرزند خود با آرامش زندگی میکردند. دختر و پسر تقریبا همسن بودند و دوران نوجوانی رو سپری میکردند .برخلاف پسر خانواده، دختر اعتقاد عجیبی به خرافات و ارواح داشـت و روزی نبود که کتـابی در این مــورد مطالعه نکنه. به همین خاطر همیشه از جانب خانواده مورد تمسخر و نصیحت قرار میگرفت. یک روز دختر برای گرفتن تعدادی کتاب جدید به کـتابخــونه نزدیک خونـشون رفت و طبق عادت همیشگی به طرف قفسه کتابهای تخیلی و خرافاتی کشیده شد و دنبال کـتابی گشت که تا به حال اون رو مطالعه نکرده باشه اما همه کتابها تکراری بودند و او همه اونها رو قبلا خونده بود، کـم کـم حوصـله دختر سـر رفت و ازگشتن به دنبال کتاب جدید ناامید شد نزدیک ظهر بود و دخـتر بـاید بـه خونه برمیگشت ، به همین خاطر تلاش کرد تمام کتابهایی که برداشته بود رو در جای قبلی در قفسه ها قرار بده در همــیـن حین به طور اتفاقی در بالاترین قفسه کتابها چشمش به کتاب سبز رنگ و قدیمی خورد که روی اون نوشته شده بود…. منبع: www.ahmadrezadownload.loxblog.com دانلود با لینک مستقیم با حجم 4 مگابایت. حالا امتحانش ضرر نداره!!
آخرین مطالب پيوندها ابتدا ما را با عنوان بازی و سرگرمی لینک کنید سپس لینک خود را ثبت کنید!
|