بازی و سرگرمی این وبلاگ هر هفته مطلب جدیدی داره. |
||||||||||||||||
زن به شیطان گفت : آیا آن مرد خیاط را می بینی ؟ میتوانی بروی وسوسه اش کنی که همسرش را طلاق دهد ؟ شیطان گفت : آری و این کار بسیار آسان است پس شیطان به سوی مرد خیاط رفت و به هر طریقی سعی می کرد او را وسوسه کند اما مرد خیاط همسرش را بسیار دوست داشت و اصلا به طلاق فکر هم نمی کرد پس شیطان برگشت و به شکست خود در مقابل مرد خیاط اعتراف کرد سپس زن گفت : اکنون آنچه اتفاق می افتد ببین و تماشا کن زن به طرف مرد خیاط رفت و به او گفت : چند متری از این پارچه ی زیبا میخواهم پسرم میخواهد آن را به معشوقه اش هدیه دهد پس خیاط پارچه را به زن داد سپس آن زن رفت به خانه مرد خیاط و در زد و زن خیاط در را باز کرد وآن زن به او گفت : اگر ممکن است میخواهم وارد خانه تان شوم برای ادای نماز ، و زن خیاط گفت :بفرمایید،خوش آمدید و آن زن پس از آنکه نمازش تمام شد آن پارچه را پشت در اتاق گذاشت بدون آنکه زن خیاط متوجه شود و سپس از خانه خارج شد و هنگامی که مرد خیاط به خانه برگشت آن پارچه را دید و فورا داستان آن زن و معشوقه ی پسرش را به یاد آورد و همسرش را همان موقع طلاق داد سپس شیطان گفت : اکنون من به کید و مکر زنان اعتراف می کنم بقیه ی داستان در ادامه ی مطلب...
ادامه مطلب ... خوب میدونستید؟ میدونستید من همین الان از 15 حرکت شما آگاهم؟ باورتون نمیشه بروید به ادامه مطلب تا باورتون بشه!!! ادامه مطلب برو نترس! ادامه مطلب ... از سمت چپ به راست خوانده شود. <----------------------------------------- بقیه تو ادامه ی مطلب... پیشنهاد میکنم حتما برید! ادامه مطلب ... این کمیک رو حامد جان پیدا کرد!!
در اینجا ما به شما 5 سایت شبیه به فیس بوک که ایرانی است را معرفی میکنیم.
www.facenama.com منم توش ثبت نامم نام کاربریم هست ahmadrezakamali www.p30gap.ir www.lilipood.com www.facetak.net امیدوارم خوشتون اومده باشه.نظر یادت نره!! در این بازی شما باید مدیر خود را 17 بار به طور های مختلف بکشید. بازی به صورت فلشی است!! هر بار که مدیر وارد شد یه وسیله (چتر.مداد.قیچی.کیبرد و...) رو انتخاب کنید تا با آن وسیله مدیر خود را بکشید!! سه شنبه 17 بهمن 1391برچسب:دانلود,بازی,انگری بردز,بستنی, rovio, angry birds, ace,cream,bird, :: 13:39 :: نويسنده : احمد رضا
این بازی قبلا بازی آنلاین به طور فلش بود ولی فکر کنم من اولین نفری باشم که دانلود این بازی رو دارم میگذارم!! این بازی انگری بردش شما باید بستنی ها را بخورید!! امتحانش ضرر نداره!!
این بازی بسیار قشنگ است. اول در اندروید اومد بعد کامپیوتر بطور فلش!! دانلود این بازی به سختی پیدا میشه و من برای شما گذاشتم!! پیشنهاد میکنم دانلود کنید و بازی کنید!! جریان بازی: شما باید خوک (تو انگری بردز) را به خط پایان برسانید و مرحله بروید. شما باید برای خوک یک ماشین یا ... بسازید که بدون این که بشکند به خط پایان برسد!! منبع: www.ahmadrezadownload.loxblog.com عکسی از محیط بازی در مرحله ی 2: نظر یادت نره. نیام ببینم نظرا کم تر از دانلودا هستنا!!
این یکی سوالا بسیار سخت تر ولی با جایزه های بهتر هست.
مثلا: کارت شارز ایرانسل 1000 تومانی یا 20 نظر برای وبلاگتون یا ....
1- در يک اتاق تاريک 3 (سه) کلاه قرمز و 2 (دو) کلاه آبي قرار داده ايم. 2 (دو) نفر بينا و 1 (يک) نفر نابينا وارد اتاق مي شوند و هر کدام يک کلاه را بر سر مي گذارند و از اتاق خارج مي شوند. چون اتاق تاريک بوده است دو نفر بينا نيز مانند فرد نابينا قادر به تشخيص رنگ کلاه خود نيستند. بيرون از اتاق هر يک فقط به کلاه ديگران نگاه مي کنند و درباره رنگ کلاه روي سر خودشان قضاوت مي کنند ...
بيناي اول: من نمي دانم که کلاهم چه رنگي است بيناي دوم: من هم نمي دانم که کلاهم چه رنگي است. نابينا: من مي دانم که کلاهم چه رنگي است !! سوال: چطور دو نفر بينا نتوانستند رنگ کلاه روي سر خود را تشخيص دهند ولي فرد نابينا متوجه رنگ کلاه خود شد؟!
2-زنداني داراي دو در است، يكي در آزادي و ديگري دَرِ اعدام. اين زندان داراي دو زندانبان است كه يكي از آنها راستگو و ديگري دروغگوست. خودِ زندانبانان همديگر را به خوبي مي شناسند. در اين زندان مردي محبوس است كه نمي داند كداميك از زندانبانان راستگو، و كداميك دروغگو است؟ به او اجازه مي دهند، از هر يك از زندانبانان كه دلش مي خواهد سؤالي بكند و از پاسخ طرف مقابل بفهمد در آزادي كدام است تا از آن خارج شود. پرسشي كه او بايد بكند تا به آزادي او بينجامد چيست؟ (توجه: فقط قادر به یک سوال است!!)
3-احمد از طبقه ۱۸ ساختمانی افتاد ولی نمرد ؟
4--مردي به همراه يك كوله پشتي و يك قطب نما شروع به سفر ميكند او 50 كيلومتر به سمت جنوب حركت ميكند سپس تغيير مسير داده و 50 كيلومتر به سمت شرق ميرود او بعد از سپري كردن اين مسافت دوباره مسير خود را عوض كرده و 50 كيلومتر به سمت شمال ميرود و در كمال ناباوري مشاهده مي كند كه در همان نقطه اي قرار دارد كه سفرش را آغاز كرده است!!! آيا چنين چيزي امكان دارد؟ چگونه؟
5-در زمان قديم كه روستاييان محصولات خودشان را بميدان براي فروش مي آ وردند يك زن روستايي يك سبد تخم مرغ بميدان آورده كه بفروشد. هنوز هيچ نفروخته بود كه اسب يك سوار پاش خورد بسبد تخم مرغ. نتيحتا بيشتر تخم مرغ ها شكستند. اسب سوار خيلي نا راحت شد واز روستايي پوزش خوا ست و حاضر شد پول همه آنهارا بپردازد. اسب سوار از روستايي سوال كرد": "مادر جون چند تا تخم مرغ داشتي؟" خانم در حواب گفت: "تعدادشونو نميدو نم اما وقتي آنهارا دوتا دوتا بر ميداشتم يكي باقي ميموند وقتي سه تا سه تا بر ميداشتم يكي باقي ميموند, وقتي چهارتا چهارتا بر ميداشتم يكي باقي ميموند, وقتي پنحتا پنحتا بر ميداشتم يكي باقي ميموند, وقتي شش تا شش تا بر ميداشتم يكي باقي ميموند, اما وقتيكه هفت تا هفت تا بر ميداشتم هيچي باقي نميموند. اسب سوار حساب كرد و پول تخم مرغاي زن را داد. - سوال كمترين تعداد تخم مرغي كه زن روستايي ميتوانست داشه باشد چندتا بود؟
اگه 4 سوال رو جواب بدی جایزه میگیری ولی کم!
آخرین مطالب پيوندها ابتدا ما را با عنوان بازی و سرگرمی لینک کنید سپس لینک خود را ثبت کنید!
|