بازی و سرگرمی
این وبلاگ هر هفته مطلب جدیدی داره.
 
 
پنج شنبه 24 اسفند 1391برچسب:سخت,خنده,دار,ورزش,مرگ,باحال,گند, :: 21:43 ::  نويسنده : احمد رضا

از من خواسته بودن این کارارو انجام بدم!

عکس ورزش پارکور 1  عکس ورزش پارکور 2

عکس ورزش پارکور 3  عکس ورزش پارکور 4

عکس ورزش پارکور 5  عکس ورزش پارکور 6

                                    عکس ورزش پارکور 7  عکس ورزش پارکور 8

حالا برید ادامه ی مطلب تا ببینید من چطوری انجامشون دادم؟



ادامه مطلب ...


سوال در ادامه ی مطلب!

جایزه:اگر این را درست جواب دهید 20 نظر برای وبتان میدهم!

 



ادامه مطلب ...


پنج شنبه 24 اسفند 1391برچسب:سوال,هوش,سوال هوشی,جایزه,سخت,باحال,عدد, :: 20:24 ::  نويسنده : احمد رضا

عدد بعدی چیه؟

1 , 3 , 8 , 19 , ؟

مثل همیشه جایزه 10 نظر برای وبلاگتون!



پنج شنبه 24 اسفند 1391برچسب:سوال,هوش,سوال هوشی,باحال,سخت,جایزه, :: 20:15 ::  نويسنده : احمد رضا

تعدادی فرد چشم سبز با تعدادی فرد چشم قرمز شبها جلسه ای تشکیل می دهند و در این جلسه فقط و فقط به هم نگاه می کنند . هیچ کدام از رنگ چشم خود خبر ندارند . هر شب اگر کسی بفهمد که رنگ چشمهایش قرمز است  خودش را می کشد . اگر دیگر چشم قرمزی در میان آنها نباشد جلسه ای هم تشکیل نمی شود . ( می توانید تعداد چشم قرمز ها را x و تعداد چشم سبز ها را y فرض کنید . )

سوال : چند شب طول می کشد تا دیگر جلسه ای تشکیل نشود؟!

هر کی جوابو درست بگه 20 تا نظر واسه وبلاگش جایزه داره!



پنج شنبه 24 اسفند 1391برچسب:دانلود,آهنگ,باحال,خواب,خالی,پیانو, :: 19:39 ::  نويسنده : احمد رضا

لینک دانلود این آهنگ درخواست پسری به نام یک نفر بود!

پیشنهاد میکنم دانلودش کنید!

دانلود با حجم 5 مگابایت



یه داستان خیلی خنده دار و کوتاه که اگه نخونید ضرر کردید!

زن وشوهری بیش از 60 سال بایکدیگر زندگی مشترک داشتند. آنها همه چیز را به طورمساوی بین خود تقسیم کرده بودند. در مورد همه چیز باهم صحبت می کردند وهیچ چیز را از یکدیگر پنهان نمی کردند مگر یک چیز: یک جعبه کفش در بالای کمد پیرزن بود که از شوهرش خواسته بود هرگز آن را باز نکند ودر مورد آن هم چیزی نپرسد.
در همه این سالها پیرمرد آن را نادیده گرفته بود اما بالاخره یک روز...

پیرزن به بستر بیماری افتاد وپزشکان از او قطع امید کردند. در حالی که با یکدیگر امور باقی را رفع ورجوع می کردند پیر مرد جعبه کفش را آوردونزد همسرش برد.
پیرزن تصدیق کرد که وقت آن رسیده است که همه چیز را در مورد جعبه به شوهرش بگوید. پس از او خواست تا در جعبه را باز کند . وقتی پیرمرد در جعبه را باز کرد دو عروسک بافتنی ومقداری پول به مبلغ 95 هزار دلار پیدا کرد پیرمرد دراین باره از همسرش سوال نمود.
پیرزن گفت :هنگامی که ما قول وقرار ازدواج گذاشتیم مادربزرگم به من گفت که راز خوشبختی زندگی مشترک در این است که هیچ وقت مشاجره نکنید او به من گفت که هروقت از دست توعصبانی شدم ساکت بمانم ویک عروسک ببافم.
پیرمرد به شدت تحت تاثیر قرار گرفت وسعی کرد اشک هایش سرازیر نشود فقط دو عروسک در جعبه بود پس همسرش فقط دو بار در طول زندگی مشترکشان از دست او رنجیده بود از این بابت در دلش شادمان شد پس رو به همسرش کرد وگفت این همه پول چطور؟پس اینها ازکجا آمده؟
پیرزن در پاسخ گفت :آه عزیزم این پولی است که از فروش عروسک ها به دست اورده ام.



پنج شنبه 24 اسفند 1391برچسب:داستان کوتاه,داستا,زن,شوهر,مرد,اسب,خنده,دار,باحال,مرگ, :: 17:18 ::  نويسنده : احمد رضا

اگه نخونید ضرر کردید!

تو روح کسی که خوشش اومد و نظر نداد!

روزی یک زوج،بیست و پنجمین سالگرد ازداوجشان را جشن گرفتند.آنها در شهر مشهور شده بودند به خاطر اینکه در طول ۲۵ سال حتی کوچکترین اختلافی با هم نداشتند.تو این مراسم سردبیرهای روزنامه های محلی هم جمع شده بودند تا علت مشهور بودنشون (راز خوشبختی شون رو) بفهمند.
سردبیر میگه:آقا واقعا باور کردنی نیست؟ یه همچین چیزی چطور ممکنه؟
شوهره روزای ماه عسل رو بیاد میاره و میگه:بعد از ازدواج برای ماه عسل به شمیلا رفتیم،اونجا …

برای اسب سواری هر دو،دو تا اسب مختلف انتخاب کردیم.اسبی که من انتخاب کرده بودم خیلی خوب بود ولی اسب همسرم به نظر یه کم سرکش بود.سر راهمون اون اسب ناگهان پرید و همسرم رو از زین انداخت .
همسرم خودشو جمع و جور کرد و به پشت اسب زد و گفت :”این بار اولته” دوباره سوار اسب شد و به راه افتاد.بعد یه مدتی دوباره همون اتفاق افتاد این بار همسرم نگاهی با آرامش به اسب انداخت و گفت:”این دومین بارت” بعد بازم راه افتادیم .وقتی که اسب برای سومین بار همسرم رو انداخت خیلی با آرامش تفنگشو از کیف برداشت و با آرامش شلیک کرد و اونو کشت.
سر همسرم داد کشیدم و گفتم :”چیکار کردی روانی؟ حیوان بیچاره رو کشتی!دیونه شدی؟”
همسرم با خونسردی یه نگاهی به من کرد و گفت:”این بار اولت بود
.



سه شنبه 22 اسفند 1391برچسب:عشق,خنده دار,عکس,باحال,حیوانات, :: 20:34 ::  نويسنده : احمد رضا

http://s1.picofile.com/file/7688987846/eshgh.jpg

اولی: به یه کرم آسیب رسونده!

دومی: به گوش یه حیوون!

سومی: ...



سه شنبه 22 اسفند 1391برچسب:رکورد,نظر,نظر سنجی,سنجی, :: 20:7 ::  نويسنده : احمد رضا

رکورد ها:

کسایی که به من بیشترین نظر را دادند در اینجا ثبت شدند!

 

مشاهده ی رکورد ها!



سه شنبه 22 اسفند 1391برچسب:فیس بوک,هک, :: 15:25 ::  نويسنده : احمد رضا

لطفا از سایت www.faceb0ok.com وارد فیـس*بوک خود نشوید!

چون فیس بوکتان هک میشود!

لطفا به دوستان اطلاع دهید!



درباره وبلاگ


سلام من احمد رضا این وبلاگو ساختم. این وبلاگ بروز است و هر هفته مطلب جالبی دارد. ولی در هر صورت نظر بده و اگر نه شبیه این انگیری بردز میشم. راستی: به نویسنده نیازمندیم!
آخرین مطالب



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 392
بازدید دیروز : 2375
بازدید هفته : 3058
بازدید ماه : 4678
بازدید کل : 1070241
تعداد مطالب : 620
تعداد نظرات : 940
تعداد آنلاین : 2

http://deadtools.mihanblog.com/" name=button>



Top Blog
مسابقه وبلاگ برتر ماه

کسب درامد از طریق پاپ اپ